Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7278 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
stacks
U
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacked
U
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stack
U
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
dismounts
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismount
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting
U
پیاده کردن قطعات و وسایل
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
roll up
U
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
equipment
U
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
deck load
U
وسایل روی پل کشتی
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
convoys
U
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy
U
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
inbound traffic
U
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
holdees
U
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
debarkation
U
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
discharging wharf
U
اسکله تخلیه
discharging berth
U
اسکله تخلیه
graving dock
U
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
salvage
U
اوراق کردن وسایل
cryptodevice
U
وسایل رمز کردن
salvaged
U
اوراق کردن وسایل
mounting
U
سوار کردن وسایل
salvaging
U
اوراق کردن وسایل
salvages
U
اوراق کردن وسایل
hoists
U
بلند کردن وسایل سنگین
camouflages
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
U
پنهان کردن وسایل جنگی
cannibalizing
U
محل اوراق کردن وسایل
cannibalizes
U
محل اوراق کردن وسایل
hoist
U
بلند کردن وسایل سنگین
cannibalized
U
محل اوراق کردن وسایل
cannibalize
U
محل اوراق کردن وسایل
hoisted
U
بلند کردن وسایل سنگین
cannibalising
U
محل اوراق کردن وسایل
camouflaged
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
U
پنهان کردن وسایل جنگی
cannibalised
U
محل اوراق کردن وسایل
juryrig
U
سوار کردن موقت وسایل
cannibalises
U
محل اوراق کردن وسایل
clearance capacity
U
فرفیت تخلیه بار اسکله
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
pickup zone
U
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
stack
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacked
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
cocooning
U
اب بندی کردن درز وسایل هواپیما
stacks
U
جمع اوری و منظم کردن وسایل
sync
U
حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
mekeready
U
وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
sync
U
بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
neutralising
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralised
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
augmentation
U
تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
procurement
U
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
disposal
U
انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
cryptocustodian
U
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
furnishing
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnish
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
fanned
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
camouflage
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
sick
U
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
accessorize
U
اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
sickest
U
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
enhance
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced
U
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
directing
U
اداره کردن روانه کردن وسایل
tetragraph
U
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
target materials
U
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
maintenance
U
جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
To dock . To berth.
U
پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
mechanises
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
U
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
self-
U
برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
rig in
U
باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
personal
U
محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
assets
U
وسایل
media
U
وسایل
plants
U
وسایل
furniture
U
وسایل
means
U
وسایل
facilities
U
وسایل
plant
U
وسایل
accouterment
U
وسایل
deadline
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
shop supply
U
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
fabricator
U
سازنده وسایل
mess kit
U
وسایل غذاخوری
mess gear
U
وسایل غذاخوری
means of production
U
وسایل تولید
salvaged
U
وسایل اسقاطی
dust collection equipment
U
وسایل گردگیری
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
attachment
U
وسایل وابسته
sonic equipment
U
وسایل اوازی
sonic equipment
U
وسایل اوایی
artificial suporters
U
وسایل محافظتی
salvage
U
وسایل اسقاطی
push botton
U
وسایل خودکار
essential elements
U
وسایل ضروری
test equipment
U
وسایل ازمایش
bedding
U
وسایل خواب
accessory equipment
U
وسایل یدکی
layout
U
ترتیب وسایل
auxiliary equipment
U
وسایل یدکی
tools of research
U
وسایل تحقیقات
loading facilities
U
وسایل بارگیری
salvaging
U
وسایل اسقاطی
pool equipment
U
وسایل تعمیرگاه
layouts
U
ترتیب وسایل
salvages
U
وسایل اسقاطی
artificial aids
U
وسایل کمکی
tentage
U
وسایل چادرزنی
tentage
U
وسایل چادر
tentage
U
وسایل چادرها
Home appliances
U
وسایل خانگی
rigging warrant
U
فهرست وسایل
mnemonics
U
وسایل یادیار
scuba diving
U
غواصی با وسایل
erosion
U
فرسایش وسایل
utensils
U
وسایل اسباب
utensil
U
وسایل اسباب
war material
U
وسایل جنگی
fitment
U
وسایل نصب
installs
U
از کارانداختن وسایل
cryptodevice
U
وسایل رمز
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
check out equipment
U
وسایل ازمایشگاهی
captured material
U
وسایل اغتنامی
cryptomaterial
U
وسایل رمز
scuba diver
U
غواص با وسایل
furtherance
U
تهیه وسایل
utility
U
وسایل رفاهی
installing
U
از کارانداختن وسایل
cable accessory
U
وسایل کابل
fitments
U
وسایل نصب
chaffing gear
U
وسایل ضد سایش
sundry items
U
وسایل متفرقه
subsistence
U
وسایل زیست
install
U
از کارانداختن وسایل
building plant
U
وسایل ساختمان
communication channels
U
وسایل ارتباطی
means
U
استطاعت وسایل
berthing capacity
U
فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
clamper
U
مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
caddies
U
حامل وسایل بازیگر
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
some services are not in full force
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com